دبیرکل اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان با ارسال پیامی به اندیشمندان و رهبران غربی از آنان خواست در واکنش به جنایات افراط‌گران، از بی‌حرمتی به مقام رسول گرامی اسلام و انتشار تصاویر اهانت‌آمیز پرهیز کنند.

وی با برحذر داشتن از عواقب بی‌حرمتی به مقدسات اسلامی به بهانه‌ی آزادی بیان، خواستار راه حلی فکری و فرهنگی برای شناسایی و ریشه‌کن کردن عوامل تروریسم شد. متن پیام به این شرح است: 

 

نامه‌ی سرگشاده‌ی دبیرکل اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان به اندیشمندان و رهبران و ملت‌های غربی

با عرض سلام و درود فراوان دوست دارم نکاتی چند را به سمع و نظر شما فرهیختگان و بزرگواران برسانم: 

نخست: بر شما پوشیده نیست که بخش اعظم علمایی که در اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان حضور دارند و اعضای دیگر اتحادیه‌ها و انجمن‌های اسلامی حمله‌ی خونین به دفتر هفته‌نامه‌ی شارلی ایبدو و دیگر انواع تجاوز بر ضد شهروندان بی‌گناه در هر مکان عبادی و غیر عبادی را به شدت محکوم کردند و تفاوتی ندارد که عامل آن مسلمان یا غیر مسلمان باشد. این جنایات در ادیان آسمانی محکوم است به ویژه اسلام که کشتن یک انسان بی‌گناه را به مثابه کشتن همه‌ی مردم می‌داند: 

 «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا» [مائدة: ۳۲]. 

هر کس کسى را -جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادى در زمین- بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته است. 

 اسلام ریختن خون ناحق را از ویران کردن خانه‌ی کعبه بد‌تر می‌داند و نصوص شرعی در این زمینه فراوان است. 

دوم: آزادی رهاورد غرب نیست بلکه بخشی از سرشت انسانی است که خداوند بندگانش را با آن سرشته است. اسلام به آزادی ارج نهاده است و محدود کردن آن حتی به خاطر دین را هم روا نمی‌-داند. خداوند متعال می‌فرماید: «لا إکراه فی الدین» [بقره: ۲۵۶] 

رسول خدا زمانی که در مدینه حکومت اسلامی تشکیل داد عملا این آزادی را به تمام کسانی که پیمان‌نامه‌ی مدنیه را امضا کرده بودند اعطا کرد. این پیمان‌نامه مرکب از ۵۰ ماده بود که ۲۷ ماده‌ی آن به رعایت حقوق شهروندی با یهودیان و مشرکان ساکن مدینه اختصاص داشت. قرآن کریم مجوز جنگ با مشرکان عرب را در دفع ظم و تحقق عدالت و فراهم کردن آزادی برای امکان عبادی قرار داد: 

 «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» [حج: ۳۹-۴۰]. به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست. 

ه‌مان کسانى که بناحق از خانه‌هایشان بیرون رانده شدند. [آن‌ها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‌گفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‌کرد، صومعه‌ها و کلیسا‌ها و کنیسه‌ها و مساجدى که نام خدا در آن‌ها بسیار برده مى‌شود، سخت ویران مى‌شد، و قطعاً خدا به کسى که [دین‌] او را یارى مى‌کند، یارى مى‌دهد، چرا که خدا سخت نیرومند شکست‌ناپذیر است. 

به همین خاطر جایز نیست و از حکمت به دور است که ارزش‌های مبتنی بر آزادی دستاویزی برای حمله به رسول گرامی اسلام که مایه‌ی رحمت برای جهانیان است قرار گیرد. رسول خدا کسی بود که آزادی را برای مردم به ارمغان آورد؛ آن‌گاه ما قلم‌هایی را می‌بینیم که به ساحت ایشان بی‌حرمتی می‌کنند. آیا انسان عادی این بی‌حرمتی را برای خود می‌پسندد؟ 

سوم: اقدام تعدادی از روزنامه‌ها و رسانه‌ها در ترسیم دوباره‌ی کاریکاتورهای زشت و پخش فیلم-های زننده از رسول خدا و هجوم به اسلام و مسلمانان از عقل و منطق و حکمت به دور است؛ زیرا ما اتفاق نظر داریم که تعداد اندک از افراطیان که به اقدامات خشونت‌آمیز دست می‌زنند نماینده‌ی اسلام و مسلمانان نیستند؛ آنان بیش از دیگران مسلمانان را قتل عام می‌کنند. حال چگونه در برابر اقدامات این گروه کارهایی انجام می‌گیرد که زیانش بیش از همه به رسول خدا می‌رسد؟ کسی که حدود دو ملیارد نفر در جهان به او عشق می‌ورزند و آماده‌اند جانشان را در راه او نثار کنند. این کار از عدالت و انصاف و منطق سلیم به دور است. 

از سوی دیگر این گونه اقدامات جنون‌آمیز از برخی جهات به سود تندروان تمام می‌شود از جمله: 

الف: چنین تصور می‌شود که آنان نماینده‌ی واقعی اسلام و رسول خدا صلی الله علیه و سلم هستند. 

ب: آنان به این باور می‌رسند که غرب یا غیر مسلمانان دشمن اسلام و رسول خدا و دشمن مسلمانان هستند. 

ج: این امر به تندروی هر چه بیشتر و جنگ و درگیری و نفرت و عدم اعتماد منجر می‌شود. 

د: زحمات مصلحان و میانه‌روان را بر باد می‌دهد و باعث می‌شود عامه‌ی مردم تلاش‌های آنان را نادیده بگیرند و به تروریست‌هایی که از انتشار این تصاویر زشت برای گسترش افکار افراطی خود سوءاستفاده می‌کنند ایمان داشته باشند. 

چهارم: در پیدایش افکار افراطی و تکفیری عوامل فراوانی دخیل هستند اما مهم‌ترین آ‌ن را می‌توان در دو عامل دانست که دولت‌های غربی هم در آن نقش دارند: 

عامل نخست: دیکتاتوری و استبداد و سرکوب آزادی‌ها از زمان استعمار و پس از آن؛ تا جایی که بخش اعظم کشورهای اسلامی توسط استعمارگران اداره می‌شد. در کنار آن دولت‌های غربی ارزش‌هایی چون آزادی و دموکراسی را که خود بدان پایبند بودند، در تعامل با کشورهای زیر سطله‌ی خود به باد فراموشی سپردند. 

اگر در این کشور‌ها آزادی‌های لازم وجود داشت، افکار افراطی را آشکارا مورد چالش قرار می‌داد و پایه‌ی آن را سست و ضعیف می‌کرد. اما متأسفانه این افکار در زندان‌ها شکل گرفت و ما شاهدیم بودیم که نخستین گروه تکفیری، جماعت تکفیر و هجرت بودند که جرقه‌ی آن در زندان‌های مصر زده شد. از سوی دیگر ملت‌های عربی زمانی که در تونس و مصر و یمن و لیبی و سوریه بر ضد استبداد و خودکامگی و ظلم و فقر و ‌بی‌سوادی و عقب‌ماندگی به پا خاستند و جان خود را در راه آزادی فدا کردند، تلاش‌های آنان در روز روشن و با اموال و دارایی‌هایی کشورهای غربی و سیاست‌های هم‌سو با منافع حکومت‌های غربی بر باد رفت؛ مسلمانان انتظار داشتند که جهان غرب که مدعی دموکراسی و آزادی است برای دفاع از حقوق مردم و بازگرداندن ارزش‌های قانونی قیام کند و در کنار مردم قرار گیرد؛‌‌ همان گونه که در برخی از کشورهای غیر اسلامی از حقوق مردم در برابر کودتاچیان دفاع کردند و آمریکا و کشورهای دیگر حکومت قانونی را به صحنه بازگرداندند اما چنین نشد. 

ما شاهد بودیم که القاعده پس از آن ظهور کرد که نظامیان تجربه‌ی دموکراتیک الجزایر را که با پیروزی جبهه‌ی نجات اسلامی به دست آمده بود لگدکوب کردند؛ بدون شک اگر دموکراسی در جهان اسلام نهادینه می‌شد امروزه جایی برای القاعده در این کشور‌ها وجود نداشت. 

بار‌ها شنیده‌ایم که افراط‌گرایان، مسلمانان میانه‌رو را که به گفتگو و آزادی و شرکت در رقابت‌های انتخاباتی باور دارند به شدت مورد حمله قرار می‌دهند که چرا نتوانسته‌اند در طول هفتاد سال چیزی به دست آورند. هنگامی که انقلاب تونس و مصر و لیبی به پیروزی رسید صدای افراط-گرایان برای مدتی خاموش ماند؛ اما زمانی که انقلاب‌های بهار عربی با شکست روبرو شد، القاعده و داعش با قدرت به صحنه بازگشتند. به عنوان مثال در سوریه اثری از داعش و القاعده وجود نداشت؛ حتی مدت‌ها پس از آغاز انقلاب نیز این افکار در سوریه مطرح نبود اما زمانی که بشار اسد به قتل و کشتار مردم دست زد و در سکوت کشورهای غربی انواع سلاح‌های غیر قانونی از جمله گازهای شیمیایی را بر ضد مردم بی‌دفاع این کشور به کار گرفت قد علم کرد. عراق نیز از وجود تروریست‌ها خالی بود تا زمانی که آمریکا این کشور را اشغال کرد القاعده در آن‌جا ظهور کرد اما پس از مدتی بر اثر مقاومت عشایر سنی ضعیف و از انبار خارج شد. به دنبال آن سیاست‌های مذهبی مالکی که از سوی آمریکا حمایت می‌شد باعث شد داعش در عراق قدرت گیرد و بر بخش اعظم مناطق سنی‌نشین از موصل تا انبار مسلط شود. آری سیاست‌های غربی در پیدایش این گرو‌ه‌های تندرو نقش کاملا منفی داشته است. 

عامل دوم: مسأله‌ی فلسطین است؛ حقوق فلسطینیان در تمام قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی به رسمیت شناخته شده و اشغال‌گری محکوم شده است؛ اما سیاست‌های صهیونیست‌ها در سرزمین-های اشغالی از جمله ساخت شهرک‌ها و دیوار حایل و حمله به مسجد الاقصی و ارتکاب جنایات ضد بشری در غزه در جهت مخالف با این قوانین حرکت می‌کند. 

همه‌ی این‌ها در سایه‌ی وتوی آمریکا و سکوت غرب و باز گذاشتن دست اسرائیل در ارتکاب جنایات بیشتر انجام می‌گیرد. امکان ندارد جهان رنگ آسایش و امنیت را ببیند در حالی که فلسطین و قدس شریف بازیچه‌ی اشغال‌گران اسرائیلی قرار دارد؛ منازل فلسطینیان ویران می‌شود و بی-گناهان به خاک و خون می‌غلطند و مقدسات اسلامی و مسیحی مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرد. 

پنجم: بر هیچ کس پوشیده نیست که جهان امروز به دهکده‌ی کوچکی تبدیل شده است که امنیت و پیشرفت آن کاملا به هم وابسته است و بر عکس هر گونه ناامنی و بی‌ثباتی بر تمام جهان تأثیر می‌گذارد. به همین خاطر بر خردمندان و اندیشمندان و رهبران شرق و غرب واجب است در راستای مصلحت همگانی چاره‌جویی و هم‌اندیشی کنند و این کار تنها زمانی ممکن است که با تمام ساز و کارهای موجود برای تحقق رشد و شکوفایی و عدالت در تمام جوانب سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تلاش کنند. برای این کار لازم است همایش‌ها و کنفرانس‌هایی برگزار شود و اندیشمندان غربی و اندیشمندان مسلمان کارگروه‌هایی تشکیل دهند تا با همکاری یک‌دیگر به اصول و ضوابطی برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز دست یابند. آنان سپس این اصول و ضوابط را در اختیار رهبران سیاسی غرب و شرق قرار دهند تا مهم‌ترین ساز و کارهای مورد نیاز برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را اجرا کنند. خداوند متعال خیرات و برکات زمین را متعلق به همگان می‌داند و هیچ ملت یا امتی حق ندارد به تنهایی آن‌ها را در انحصار خود گیرد: «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ» [الرحمن: ۱۰] و زمین را براى مردم نهاد. 

نکته‌ی آخر اینکه تجربه ثابت کرده است راه‌حل‌های امنیتی و سیاسی و توطئه‌چینی هیچ سودی به ارمغان نمی‌آورد؛ راه حل واقعی در گفتگوی صادقانه و آرام و هدفمند و شفاف سپس اجرای موارد مورد توافق با صداقت و اخلاص نهفته است. اسلام در راستای اهمیت این مسأله گفتگو با بهترین شیوه را برای مسلمانان لازم می‌داند آنجا که می‌فرماید: 

 «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [نحل: ۱۲۵]. و با آنان به [شیوه‌اى‌] که نیکو‌تر است مجادله نماى. 

قرآن کریم از رسول گرامی اسلام می‌خواهد با هر کسی که به دنبال حقیقت است با بهترین روش گفتگو کند صرف نظر اینکه چه دینی دارد و نباید مخالف را متهم فرض کند. خدای متعال به رسولش دستور داده است در گفتگو با مخالف، خود را حق مطلق و او را باطل مطلق تصور نکند: 

 «وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» [سبأ: ۲۴] 

و در حقیقت یا ما، یا شما بر هدایت یا گمراهى آشکاریم. 

از مخالف نیز خواسته است برای رسیدن به حق به گفتگو بنشیند. قرآن کریم نیز اصرار دارد که مخالف به گفتگو تن دهد: «قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ» [سبأ: ۲۵] 

بگو: [شما] از آنچه ما مرتکب شده‌ایم بازخواست نخواهید شد، و [ما نیز] از آنچه شما انجام مى‌دهید بازخواست نخواهیم شد. 

 در این‌جا پیامبر خود را در جایگاهی قرار می‌دهد که احتمال صدور جرم از وی می‌رود تا راه وارد شدن به گفتگو را بر مخالف آسان کند. ما گفتگویی بدون شرط و دور از اتهام می‌خواهیم؛ گفتگویی در راستای هم‌زیستی حقیقی و تحقق عدالت برای همگان. 

 در پایان نظر خوانندگان را به این توصیه‌ی الهی جلب می‌کنم که خطاب به همگان فرموده است: «تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ» [آل عمران: ۶۴] بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم. 

 باری تعالی با این توصیه از همگان دعوت کرده است تا با برخورداری از روحی بلند و اخلاقی والا کینه‌ و کدورت‌ را کنار نهند و از آزار و اذیت دیگران دست بردارند. ما نیز شما را به عمل به مشترکاتی که‌‌ همان ثوابت سرشت انسانی و ارزش‌های والای موجود در تمام ادیان است دعوت می‌کنیم. 

 «إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ» [هود: ۸۸]. 

من قصدى جز اصلاح [جامعه‌] تا آنجا که بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به [یارى‌] خدا نیست. بر او توکّل کرده‌ام و به سوى او بازمى‌گردم. 

دکتر علی قره داغی 

دبیرکل اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان

۲۲ ربیع الأول ۱۴۳۶ هـ

۲۵ دی ماه ۱۳۹۳ شمسی